استراتژی دیجیتال مارکتینگ چیه؟
یه قاعدهی کلی هست که: «جهانبینی، تعریف ما از مشکلات و راهحلهایی که برای مشکلات داریم خیلی به تجربیات شخصی و نقاط قوت و ضعفمون وابستست». مثلا اگر از یک اقتصاددان در مورد دلیل میزانِ زیاد بیکاری در ایران بپرسی، احتمالا اون رو ربط میده به مشکلات و ضعفهای زیرساختی که در کشور ما وجود داره. ولی اگر همین سوال رو از یک کارآفرین بپرسی، احتمالا جواب دیگهای میده. مثلا میگه فرهنگ کار در ایران خیلی ضعف داره و همه میخوان ره صدساله رو یک روزه طی کنن و چیزایی مثل این.
در اینجا، صورت مساله یک چیزه ولی پاسخها متفاوته. هردو جواب میتونن درست یا غلط باشن، ولی نکته اینه که دو آدم متفاوت به واسطهی موقعیت، تجربهها، دانش، قوتها و ضعفهای متفاوت، جوابهای مختلفی به یک سوال میدن.
حالا این چه ربطی به دیجیتال مارکتینگ داره؟!
خیلی ربط داره! مثلا اگر شما از یک متخصص تبلیغات دیجیتال بپرسید که: «برای بازاریابی محصولاتم باید چیکار کنم؟»، لیست بلندبالایی از روشهای تبلیغ مثل گوگلادز و بنر و چیزای دیگه جلوی پاتون میذاره که شاید در نگاه اول خیلی هم مفید به نظر برسه. ولی نکته اینه که شاید برای شرایط فعلی کسبوکار شما تبلیغات به کلی گزینهی غیرمناسبی باشه. همینطور اگه این سوال رو از یک استراتژیست محتوا بپرسی شاید جوابی بده که به تولید محتوای بیشتر و با کیفیتتر ربط داشته باشه، در حالی که گزینهی ایدهعالی برای شما نیست.
لب مطلب چیه؟
اینه که برای تعیین استراتژی دیجیتال مارکتینگ باید به چنتا نکته توجه کرد:
منابع مالی
هیچوقت برای یک برنامهی بازرایابی، منابع مالی بینهایت نیست! هنر استراتژیستِ دیجیتال مارکتینگ اینه که با منابع محدود بهترین نتیجه رو بگیره.
اهداف
در منطق دیجیتال مارکتینگ، هدفگذاریهای کلی و کور به کلی مردوده! اهداف باید روشن، جزئی و قابل اندازهگیری باشن.
زمانبندی
نیاز به توضیح نیست که نمیشه برای رسیدن به اهداف مارکتینگی، تا بینهایت صبر کرد! یک قهرمان دومیدانی، هم نباید یک هفته زودتر از مسابقه به اوج آمادگی برسه و هم نباید یک هفته دیرتر به اون سطح از آمادگی برسه. به قول بنجامین فرانکلین: «Time is Money».
پایداری
اغلب کسبوکارها و تیمها، در شروع راهاندازیشون خستگیناپذیر، پر از اشتیاق و تمرکزن. در همین حال و احوال هم هست که شروع به برنامهریزی و چیدن استراتژی کارشون میکنن. نتیجشم میشه اینکه وقتی زمان میگذره و انرژیشون کم میشه دیگه نمیتونن به همون برنامهی اولیه پایبند بمونن.
حالا این چه اشکالی داره؟
منطق ما به این ایده خیلی بها میده که: «اجرای کامل یک برنامهی متوسط خیلی بهتر از اجرای بد یک ایدهی عالیه».
اگر شما هم با این منطق موافق باشید، ترجیح میدید که برای کسبوکارتون استراتژی و برنامهای بچینید که بتونید در طول زمان به اون پایبند بمونید.